افغانســـــــتان په اوسنۍ حالاتوکی

لیکوال: ظاهر ایوبی د داکتر سلیمان لیسه ښوونکی

دویمه برخه

اقتصادې اوضاع:

د شیرین میاشتنۍ پاڼه گرانو لوستونکوته یوځل بیا د افغانستان په اوسنیو حالاتوکې تر عنوان لاندې چی په دویمه برخه اقتصادي اوضاع مخکښ کیږی د لوستلو لپاره زیار ورکوږ

     به دا برخه د مقدمه په توگه ولیکو چی د شیرین میاشتنۍ پانه د خپروندیه دفتر، مسئول مدير ښاغلی علی شجاعې له خوا رالیږل شوی پیشنهادې لیکنه پربنسټ، دنده زما په برخه شو چی دنوموړی عنوان سره سم د پښتو څانگی لیکنو مسئوليت په غاړه اخلم، دیادونه وړدې چی به تیرنۍ یا لومړۍ برخه، له کامپیوتری ټایپ، ځینو غلطو املایی کلمو لیکل شوی ؤ چی پر انشایی او ادبی قواعد هم اغیز در لود، نو مونږ له گرانو ستونکو څخه له دې کبله ډیره ډیره بښنه غواړو، هیله مندیو چې خدای جل جلاله توفیق راکړی داځل، دویمه پښتو برخه په سمه ډول ئي تا سوته وړاندی کوو.

    مخکې له ټول لومړﺉ باید و پیژنو چی اقتصاد هغه علم دې چی د انسانانو له ثروتیې وړتیاوې بحث او هدف ئي د بشریت کړنه او روحیات د ثروت ترلاس راوړلودی او دسهولت له مخی په څلور ډوله ویشل کیږی چی تولید، تبادل، توزیع او استهلاک ورته وائي او ځینو اصلاحات لکه شتمنی، نرخ، غوښتی، وړاندی، فایده، نفع، تجارتی کړنه او نورو... پکی استعمالیږی، مونږ په دا مقاله کښی د لوی او بښونکی خدای جل جلاله له توفیق سره د افغانستان اوسنۍ اقتصادی حالت د ثروت له ساحې تر قلم راوړو او لومړی د افغانستان ثروت ته نوم واخلو، زموږ گران هیواد افغانستان په ټولو نړی کی د معادن او بیلابیلو کاڼو څخه لوړ مقام او منزلت لری چی له پخوانیو کلنو تر اوسه پوری د استعماری دولتونو لکه انگریز، امریکې، روسیې، چین، فرانسې او نورو، د تر لاس راوړلو سترگو، افغانستان خواته تیز شوی ده اوپه همدی کبله تاریخی تجاوزات پر افغانستان باندی پیل شوی او تر اوسه پوری دوام لری. له بلې خوا د افغانی بی کفایته حکومتونو، د سواد ټیټه کچه، فرهنگی او اقتصادی بیوزلۍ او په زرکونو ستونزو او کړاوونه له مخی د زمرد، طلا، نقره، فیروزه، سرب، اوسپنه، لعل، لیتیم، او ځینی گازی او نفتی څاگانو، او نورو کاڼونو پخپل طبیعی حالت د افغانستان په بدخشان، غزنی، لوگر، بامیان، شمالی څپو، کندهار، او ډیرو ولایتونو پاتی او استخراج لپاره چمتو دی په اوسنۍ دورې کښی د افغانستان ملی ځنگلونه سر بیره پردې چی بی ځایه قطع شوی او د غلا په توگه گاونډی هیوادونوته صادریږی. پاتینیو برخو اوس مهال، افغانستان ته یولویه شتمنۍ بلل کیږیږ که دا ملی او هیوادی شتمنیو، فنی شکلونه سره سم د حکومت او اداری څانگو له خوا د افغانستان اتل ولس په خدمت کې کارول شی، افغانستان په اوسنۍ اقتصادی اوضاع، د پر مختللو هیوادونو په کتار ولاړیږی. 

                                                      ( پاتی لری )

حقوق اولاد بالاي والدين

همانگونه كه نيكي و احترام والدين بر فرزند واجب است همچنين حقوقي هم بر عهده پدر و مادر است كه رعايت آن بالاي والدين ضروري است و چنانچه رعايت نشود ممكن است اولاد در اثر ترك از حقوق پدر و مادر به عاق والدين مبتلا شود. چنانچه در مسايل شيعه از پيامبر اكرم روايتي بدين مضمون نقل گرديده است. از جمله امور مهم كه رعايت آن بر والدين فوق العاده لازم آنست كه سعي شود كاري نكنند كه اولاد شان مبتلا به عقوق آنها گردند؛ مثل اينكه: كار هاي سخت به او رجوع ننمايند كه در اثر سختي از زير بار اطاعت شان شانه خالي كرده و در نتيجه عاق والدين شود و يا ترك محبت كردن به فرزند كه در نتيجه فرزند هم عكس العمل نشان دهد وظيفه والدين است كه فرزند شان را به انجام اين واجب مهم الهي يعني نيكي و ادب به والدين كمك و همراهي نمايند و از روي مهر و شفقت او را ازعاق شدن باز دارند مثل اينكه لغزشهايش را ناديده بگيرند و احسان و اطاعتش را هر چند نا چيز باشد، پذيرفته و سپاسگزاري نمايند و درباره اش حضورا و غيابا دعا نمايند. تفصيل حقوق فرزند بر والدين در كتب فقهي آمده است كه به قسمتي از آن اشاره ميشود. 1- پس از هنگام ولادت تا وقتي كه به حد رشد و بلوغ برسد خرج، خوراك و پوشاك او به دوش پدر است. دختر هم همينطور تا وقتي كه به خانه شوهر نرفته خرجش بعهده پدر است.

2- ازدواج دختر و پسر از حقوق مسلم اولاد بر پدر است.

3- پدر و مادر بايد در تعليم و تربيت فرزند خويش بكوشند و آنها را با اصول و فروع دين آشنا كنند خصوصا خواندن قرآن را به آنان بياموزند.

4- پدر و مادر بايد نسبت به فرزندان خود رئوف و مهربان باشند و بين آنها فرق قايل نشوند. پيغمبر اكرم (ص) فرمود: فرزندان خود را دوست بداريد و به آنها ترحم كنيد و هرگاه وعده اي به ايشان داديد وفا كنيد چون تنها اميد فرزند پدر و مادر است و نيز فرموده: كسي كه فرزند خود را ببوسد حسنه اي برايش ثبت ميشود.              ( استاد محمد مهدي بهزاد )

رنسانس در شرق

 ب. ی

     در فراز و نشيب هاي زندگي، ما ناخواسته وارد مراحل گوناگون ميشويم كه اين مراحل عبارتند از: انقلابي، بي خيالي، تهوع، دلمرده گي، جسارت، حق طلبي، سكوت و محافظه كاري را ما، عملا تجربه و يكي از اين مراحل را نا خواسته و يا خود خواسته در زندگي فردي خويش عجين مينماييم. در حقيقت آنچه را ما ميخواهيم به اساس علايق و سليقه ها، سياست و يا از وجدان ما سر چشمه گرفته و ذهن انسان را بسو و جهت خاص سوق داده و از يگ انسان عادي گاهي يك شخصيت منحصر به فرد و هرزگاهي يك انسان بي آلايش و گاهي هم يگ آدم متوحش و مفسد ميسازد؛ پس ما بايد مغز را سازماندهي درست نموده و از گزينه هاي عالي و بهتر در هدايت مفكوره هاي خويش استفاده نماييم و زمانيكه تسلط كامل در هدايت خويش پيدا نموديم؛ پس باييست تلاش نموده تا ذهنيت ديگران را نيز به اساس آرمان پاك خويش تغيير و هدايت نمود، اين زمان خواهد بود كه ما ميتوانيم زمينه ها و پايه هاي رنسانس فرهنگي را درشرق و حد اقل در جامعه و كشور خويش ايجاد نمود. اگر اطلاعات در قسمت رنسانس نداريد فقط در يك كلام چنين براي شما خواننده گان گرامي خاطر نشان ميكنم كه تكنالو‍‍ژي و فناوري غرب مديون و مرهون رنسانس قرن 16 ميلادي مي باشد، كه درحقيقت رنسانس زمينه و پايه حركت هاي فرهنگي و علمي را در غرب آماده نمود. اگر تعريف از رنسانس داشته باشيم، رنسانس يعني تجدد و نوسازي به اساس قدامت و قانون علمي؛ پس از اين تعريف ما، در ميابيم كه جامعه افغاني در گام نخست يك نياز مبرم به رنسانس فرهنگي دارد؛ چون فرهنگ كشور ما چنان دست كاري و تحت تأثير فرهنگ هاي ديگر رفته كه حتي فرهنگيان ما خود سر در گمان فرهنگ اصيل خويش گرديده اند، شما ميدانيد كه امروز در قسمت زبان ما، دري، پشتو و ديگر زبانهاي محلي و مادري، زبانهاي از آنسوي آسيا آمده و نا خواسته مورد استفاده همگان قرار گرفته است من در هر زمينه معتقد به تغيير هستم مشروط بر اينكه ما با جمعي يك حركت منسجم داشته باشيم و ملت خويش را به صلاح وفلاح رهنمون نماييم؛ پس نبايد ايستاد و بايد حركت كرد و اين حركت در تمام عرصه ها بايد قابل ديد باشد و تغيير در رفتار و ذهنيات بد انديشان ايجاد نمود و فرهنگ همپذيري را بجاي فرهنگ حسادت جايگزين نمود.      ( ادامه در شماره بعدی )

بخش دوم تربيت  از ديدگـاه اســلام

نویسنده: سید ع موسوی

   در اين بحث ازديدگاه اسلام مسئوليت پدر و مادر را در قبال فرزندان شان پي مي گيريم و اينكه پدر ومادر اين همه مقام و مرتبه را چرا و چگونه بدست آورده است؟

مسئوليت پدر ومادر:

    از نظر اسلام پدر و مادر مقام بسيار والائي را دارند و خدا ، پيامبر و امامان معصوم (ع) در ده ها آيه و روايات درباره آنان سفارش هاي اکیدكرده اند و احسان و نيكي به آنان از مهمترين عبادت ها شمرده شده است. پروردگار حكم كرده كه جز او كسي را پرستش نكنيد و در باره پدر و مادر احسان نمائيد.

امام صادق (ع) فرمود:

بهترين اعمال سه چيز است: 1- برپا داشتن نماز هاي پنج گانه در وقت خود. 2- احسان و نيكي به پدر و مادر. 3- جهاد در راه خدا.  

اكنون اين پرسش بميان مي آيد كه پدر ومادر اين بچه مقام و مرتبه را چرا و چگونه پيدا كرده اند؟ آيا خدا بي محبت اين مقام را به آنان عطاء كرده يا در قبال كار از زنده شان؟ پدر و مادر چه خدمت بزرگي براي فرزندان شان مي كنند كه شايسته اين همه سفارش شده اند؟ مگر نه اينكه پدر در اثر غريزه جنسي تحريك شده وسلول زنده را در رحم مادر منتقل مي سازد. اين سلول در رحم مادر با سلول از طرف او تركيب شده موجود تازه اي در رحم مادر پرورش مي يابد كه بعد از نه ماه بصورت طفل كوچك پا به عرصه گيتي مي گذارد مادر به او شير و غذا داده وتا مدتي تر و خشكش نمايد و البته در تمام اين مراحل پدر مخارج خانواده را تأمين نموده و از آنان حمايت مي كند. آيا پدر و مادر بجز اين گونه كار ها وظيفه ديگري ندارند و صرف همين كار ها لايق مقام شامخ پدري و مادري شده اند؟ آيا فقط پدر و مادر بگردن فرزندان حق دارند و فرزندان بر پدر و مادر حقي ندارند؟ بديهي است كه پاسخ سوال منفي است و عقل نمي پسندد كه كسي چنين حق يك سويه اي را بپذيرد در كلام معصومين حقوقي نيز براي فرزندان ذكر شده كه پدر و مادر بايد به آنها عمل كنند. پيامبر فرمود: هم چنان كه فرزند در اثر نا فرماني عاق پدر و مادر مي شود . پدر و مادر نيز ممكن است در اثر عدم انجام وظيفه عاق فرزند شوند. هم چنين پيامبر فرمود: همچنان كه پدرت بر تو حقي دارد ، فرزندانت نيز حق دارند..... خدا لعنت كند پدر و مادري را كه باعث عاق شدن فرزندان شان مي شوند .  

     امام سجاد عليه السلام فرمود: حق فرزند اين است كه توجه داشته باشي كه اگر خوب باشد يا بد، از تو بوجود آمده و در اين دنيا با تو نسبت دارد و در تأديب او مسئوليت خواهي داشت، در خداشناسي بايد او را راهنمایي  كني و در اطاعت پروردگار ياريش نمایي و رفتار تو با فرزندت بايد رفتار كسي باشد كه يقين دارد در مورد احسان به او پاداش نيك خواهد داشت و درباره بد رفتاري با او كيفر خواهد رسد. ونيز پيامبر فرمود: كسيكه دختري داشته باشد و او را خوب تأديب نمايد و در تصميم او كوشش كند و اسباب رها و آسايش او را فراهم سازد، آن دختر او را از آتش جهنم نجات خواهد داد.  كودك در ابتداي آفرنيش هنوز شكل نگرفته و براي هر يك از سعادت و شقاوت آمادگي دارد مي تواند يك انسان كامل گردد و يا به صورت يك حيوان پست و فرومايه در آيد . سعادت و شقاوت آينده هر فردي به كيفيت تربيت و پرورش او بستگي دارد و اين مسئوليت بزرگ به عهده پدر و مادر گذاشته شده است. اصلا پدري و مادري به همين معناست .
 پدر ومادر، انسان ساز و كمال آفرينند . بزرگترين خدمتي كه پدر و مادر مي توانند در حق فرزندان شان انجام دهند، اين است كه فرزندان شان را فردي خوش اخلاق ، مهربان ، انسان دوست ، خير خواه ، آزاد منش ، شجاع ، عدالت خواه ، دانا ، درست كار ، با شرافت ، با ايمان ، وظيفه شناس ، سالم ، كاركن ، با سواد و خدمت گذار پرورش دهند. كسيكه هم در دنيا سعادت مند باشد و هم در آخرت ، چنين افرادي براستي لايق و شايسته مقام شامخ پدري و مادري اند، نه كسانيكه در اثر جذبه و تحريك نيروي جنسي ، فرزندي را بوجود آورند و او را رها سازند تا بزرگ شود و خود بخود پرورش يابد و يا اينكه آنقدر در فكر ذخایر و جمع آوري مال دنيا باشند كه اگر سوال كني فرزند شما صنف چند هست در جواب بگويد اطلاع ندارم و اگر بپرسي چند سال دارد آيا به حد بلوغ رسیده؟ نماز مي خواند واجبات الهي را انجام مي دهد؟ از اين پرسش مهو بماند و در پاسخ سري تكان دهد كه اطلاع ندارم!

    پيامبر فرمود: بهترين چيزيكه پدر مي تواند به فرزندش بدهد، ادب و تربيت نيكوست . پدر و مادريكه به تعليم و تربيت فرزندان شان توجه نكنند بلكه با رفتار و كردار غلط خود او را منحرف و بد بخت سازد. بزرگترين خيانت را مرتكب شده اند. مگر طفل بي گناه از شما تقاضاي وجود كرده بود كه او را بوجود مي آوريد و مانند گوساله رهايش مي سازيد؟ اكنون كه شما باعث وجود او شده ايد شرعا و وجدانا موظف هستيد در تصميم و تربيت او كوشا باشيد. بنابر اين تعليم و تربيه يكي از بزرگترين مسئوليت هاي هر پدر و مادر است.

      هم چنين پدران و مادران ، در برابر اجتماع نيز مسئولند ، كودكان امروز مردان و زنان آينده خواهند شد و جامعه فردا را همين افراد تشكيل خواهند داد. هر درسي را كه امروز فرا گيرند ، فردا تحويل خواهند داد ، اگر تربيت درستي داشته باشند جامعه فردا صالح و پيشرفته خواهد بود. اما اگر نسل امروز با برنامه هاي نا درست پرورش يابد، اجتماع آينده ، اجتماع فاسدي خواهد شد. زيرا مردان سياسي ، علمي و اجتماعي فردا از همين افراد بوجود خواهند آمد. كودكان امروز پدران و مادران آينده و مربيان فرزندان خود خواهند شد و تربيت هاي خوب يا بد خود را به فرزندان خويش منتقل خواهند ساخت بنا بر اين پدران و مادران بدست خود مي توانند اجتماع آينده را اصلاح كنند يا بسوي فساد و تباهي بكشانند، از همين رو در برابر اجتماع هم مسئوليتي بزرگي به گردن دارند. 

    اگر آنها در تعليم و تربيت فرزندان خود بكوشند بزرگترين خدمت را به اجتماع نموده اند و در برابر فدا كاري هاي خويش مأجور خواهند بود، اما اگر در اين باره غفلت و سهل انگاري كنند ، نه تنها به فرزند بي گناه خويش ، بلكه به اجتماع  هم خيانت كرده اند و بطور حتما" نزد خدا مورد بازخواست قرار خواهند گرفت. كوشش و فداكاري هاي پدر و مادر در تربيت فرزند از كار صد ها استاد و انجنير و داكتر و دانشمند ارزنده تر است. پدران و مادران هستند كه انسان كامل پرورش داده و استاد و داكتر و انجنير لايق و دين دار را تحويل جامعه مي دهند ، مخصوصا مادرانیكه در مورد تربيت كودك ، مسئوليت بيش تري دارند و سنگيني بار تربيت بدوش آنها نهاده شده است زيرا كودكان در دوران خرد سالي كه زمان شكل گيري آن هاست. غالبا با مادر بوده و در دامن مادر پرورش مي يابند ، بنابر اين كليد خوش بختي و بدبختي افراد و پيشرفت و عقب گرد اجتماع در دست مادران است ، مقام زن به وكالت و وزارت نيست و همه اين ها پائين تر از مقام والاي مادر است . مادران ، انسان هاي كامل پرورش مي دهند و وزير و كيل و مدير و استاد ورئيس جمهور و غيره صالح بوجود مي آورند وبه اجتماع تحويل مي دهند، پدر و مادريكه فرزندان صالح و برازنده پرورش دهند نه تنها به فرزندان و اجتماع خدمت مي كنند ، بلكه خود شان نيز از وجود آن ها بهره نيك خواهند گرفت ، فرزند نيك ، مايه سر افرازي پدر و مادر و عصاگير دوران نا تواني و سالخوردگي آن ها خواهد بود. اگر در تصميم و تربيت آن ها كوشش كنند ، در همين جهان هم نتيجه اش را خواهند گرفت اما اگر در اين باره غفلت و سهل انگاري نمايند در همين جهان ضرر هايش را خواهند ديد آزمايش كه امروز در كشور و در جاغوري خود ما نشان مي دهد چقدر جوانان و نيروي جوان به سمت مواد مخدر و مسكرات و سایر منكرات رو آورده اند ، دزدي ، جنايات، فحشا و منكرات همه بيانگر اين حقيقت است كه چنين افرادي از نعمت تربيت صحيح و سالم پدر و مادر محروم بوده اند و يا پدران و مادران مسئوليت خود را در قبال فرزندان خويش بخوبي انجام نداده اند .  

     حضرت علي(ع) فرمود: فرزند بد يكي از مصيبت هاي بزرگي آدمي است ....... فرزند بد شرافت پدر و مادر را از بين مي برد و باز ماندگان را رسوا مي سازد .  

     پيامبر بزرگوار اسلام فرمود: خدا رحمت كند پدر ومادري را كه فرزندان شان را به نيكي كردن بخود شان وا دار نمايند.  بنابر اين بايد توجه داشت كسانيكه پدر و مادر مي شوند مسئوليتي بسيار سنگيني را به دوش دارند و در برابر خدا ، مردم و فرزندان شان مسئول خواهند بود اگر درست انجام وظيفه كنند و بدستورات و آموزه هاي ديني در خصوص تربيت فرزند احتمام بورزند و در زندگي عملي پياده نمايند بزرگترين خدمت را به آن ها انجام داده اند و در دنيا و آخرت پاداش نيك خواهند گرفت ولي اگر در اين باره كوتاهي وسهل انگاري نمايند . فرزندان فاسد ، معتاد ، و بي كاري خواهند داشت و خود شان را متضرر خواهند نمود و نيز در مورد فرزندان شان و اجتماع آينده مرتكب بزرگترين خيانت و گناه نابخوشدني مي شوند، بنابر اين بيائيم از آموزه ها و دستورات ديني در قبال تربيت صحيح و سالم فرزندان خويش درسهاي را فرا گيريم تا فرزندان سالم ، تربيت شده تحويل جامعه دهيم و آينده زيبايي را براي كشور و جامعه خود با تربيت سالم فرزندان خويش به ارمغان آوريم ...                 ( ادامه در شماره بعدی )

 

بخش دوم اسلام و عدالت

نویسنده: بسم الله "یاوری"

     خواننده گان گرامي شما در شماره هاي قبلي ماهنامه شيرين به مقاله تحت عنوان اسلام و عدالت بر خورده ايد كه عدالت را در جهات مختلف تحت بررسي و بحث قرار داده بودم، اينك در اين شماره عدالت را تحت مفكوره هاي قدامت پسندي مورد بحث و بررسي قرار ميدهم.

اگر به بعضي بي عدالتي ها نظر اندازيم مي بينيم كه در نقض عدالت هرزگاهي روحيه قدامت پسندي و اجداد پرستي نقش قابل ملاحظه ي را بازي نموده است كه ما بايد آنچه نياكان انجام داده حالا خوب يا بد ما هم بخاطر تحت تاثير قرار گرفتن روحيه اجداد پرستي، چه ظلمهاي فاحش را كه مرتكب نشده ايم خلاصه من به عنوان يك فرد كه در اين جامعه زندگي ميكنم مخالف با آيديای قدامت پسندي نيستم؛ اما بعضي قدامت ها بايد محو و معدوم گردد؛ مثلا: درگذشته نياكان هر تصاميم كه ميگرفتند حالا خوب يا نا پسند ديگران مجبور به قبول آن بودند اگر يك بزرگی خانواده درباره ازدواج دو جوان تصميم ميگرفتند اين ها بدون علاقه و شناخت مجبور به اطاعت بودند و اين در حاليكه اسلام چنين چيزي بر بي عدالتي و دست كاري در امورات و قوانين دين ميداند اسلام ديني هست كامل و اختياري نه اكراهي و اجباري. خلاصه برماست و برتو افراد مسلمانان و مسلمان زاده است كه بايست بخاطر تحقق يكي اساسي ترين ركن دين ما عملا وارد انقلاب فكري شويم و تغيير ملحوس را درزندگي مردم و جامعه خويش ايجاد نماييم و عدالت را بايد چنان در زندگي خود ها پياده نماييم كه عملا دين و ايمان ما به آن تطابق داشته باشد و عدالت كه بنيان گزارش شخصيت منحصر به فرد در جهان بشريت بود و امروز اين عدالت به عنوان ميراث براي رهپويان دين و زندگي واقعي براي ما بجامانده كه اميد وارم از اين قانون زيبا همه گان محافظت نمايند و نگذاريم كه اين ميراث بزرگ محو ومعدوم گردد؛ مگر اين است عدالت كه حق گويان و حق خواهان مردود و متروك جامعه گردد. آيا اين است عدالت كه جنايت كاران و مفسدان اخلاقي راحت و بدون دغدغه در جامعه سر بلند زيست نمايند؟ وحتي اعتراض هم وجود نداشته باشد نه عدالت علي و قوانين زيباي دين ما چنين است؛ بلكه اين ما بوديم كه پيكره عدالت را جريحه دار نموديم اين ما بوديم كه تابع خود خواهي و خود كامگي خويشتن گرديديم اين ما بوديم كه عدالت را به اساس سليقه ها و علايق در زندگي خود ها پياده نموديم و اين سليقه هاي فردي بود كه عده ي از تشنه گان قدرت بخاطر انحصار طلبي و جاه طلبي عده از كم انديشان را مزدور قتل عام ديگران نمودند و اين غرايض پست بوده كه اقشار تهي دست جامعه بيشترين آسيب را ببينند و اين قدرت طلبي مطلق بود كه عده از قدرت طلبان كه غرب كابل را قتلگاه محاسن سفيدان و كودكان و زنان مظلوم ساختند و اين توحش فكري عده از همين انسانها بودند كه عدالت راستين و حقيقي ازجوامع بر چيده شد و جايش سوء استفاده هاي كلامي از عدالت گرفت و امروزه نيز همين خواست ها و ترز تفكر فاشستي و توحش حيوانی كه به لباس انسان آراسته است در آنسوي مديترانه كاملا هويداست كه زمامداران، فرمانداران و آن پست انديشان اسرايلي از كشتن كودكان، زنان، جوانان و پيران حراس ندارند. و همانند حيوانات وحشي جنگلي اين حرفه شرم آور و ننگين را پيشه و وظيفه هر روزي زير دستان آبله خود قرار دادند. خلاصه اين بشريت هست و خواسته هاي نا مطلوب آن كه عدالت هر روز بر تر از ديروز جريحه هاي گونهاگون بر ميدارد و تازه هم بر آنعده از انسانهايکه وجدان انساني و عاطفي دارند حتي خارج از دايره زبان فرهنگ نژاد و دين و مذهب هر انسان وجيبه انساني و فردي دارد تا جهان مملو از توحش را با نقد ها، حركت وتظاهرات يك جهان مملو از عشق انساني بنمايند. به اميد آنروز يكه چتر عدالت تمام اين گيتي ظلمت را بي پوشاند.        (ادامه دارد در شماره بعدی)

دښځو حقوقی ارزښت او اسلامی انگازی

لیکواله: صابره نوری د داکتر سلیمان ښونځی ښونکی

 

    په یوه درنه کتنه د تاریخ په اوږدوکی پرښځو باندی لوی لوی کړانه او ستونزو راپیښ پیش شوی ده که هر یوی ته وگورو دا حقیقت به څرگنده شی چی د اسلام سپیڅلی دین له مخکی ټول نړی شځوته په سبک سترگولیدلی دی، دا د آتن دیو پوهه سړی نۍریه ؤ چی ښځو یوازی د نارینه نوکر خلق شوی دی. له بلی خوا د فرعونیانو په ادواروکی، کله چی دنیل شط طغیان کړی وای، یوی ښایسته او ښکلا نجلۍ ته دنذورات په توگه نوموړی شط ته واچولای. لنډه داچی د اسلام مخکی یوی ښځی ته هیڅ ډول انسانی کرامتونو نه ؤ د اسلام په متمدن دین کی حضرت محمد (ص) فرمایلی دی طلب العلم فریضه علی کل مسلم و مسلمه یعنی د علم لپاره هلی ځلی پر هرنارینه او ښځینه مسلامانو یو شرعی او اسلامی فرض ده. په ډیرو وختونوکی د اسلام مبارک پیامبر (ص) په عمومی او خصوصی محافلو د خپل مقدس اوری حضرت فاطمه الزهرا (س) لاسونه یی د ښځی د رنا وی کول لپاره مچولی او ویی ویله: یا ام ابیها یعنی ای د خپل پلاره موری، که په دا جمله ځیرشو د روان شناسی له نظریه، څرگنده شی چی دا مبارک عمل چی د اسلام پیامبر کاوه، په رښتیا سره تولی نړی او نړیوالوته دا پیغام رالیږلی دی چی اسلام لومړی ایدیولوژی ده چی هر انسان ته د مساوات، آزادۍ، ښه ژوندکول او انسانی کرامات په لور دعوت کړی وی.

اسلام وعدالت

بسم الله "ياوري"

در فراز و نشيب هاي زندگي، اسمي خوشايندتر از عدل، ما را به خود متوجه نكرد؛ مانند: عدل، صلح، ديموكراسي  و بدين قسم الفاظ ديگر كه مساوات، برادري و برابري را ميرساند اين الفاظ و اين واژه هاي زيبا در ظاهر خيلي زيبا و محور توجه اذهان عمومي ميباشد؛ اما كجاست اين عدل و آزادي،و در كدام قشر از جامعه يافت ميشود؛ ميگويند: در اسلام و در مكتب اسلام، اينكه عدل و عدالت درمكتب اسلام وجود دارد پس چرا عده از هاديان، مناديان، مسئولان و عده ي از جاخورده گان سياسي واجتماعي بي خبر اند و اين دليل، بر كوچكي اسلام نميگردد، عظمت اسلام پا بر جاست شايد آنان از نام اسلام استفاده سؤ كردند علت در قوانين و فرامين اسلام وجود ندارد؛ بلكه عيب در مسلماني ماست ثروتمندان در اوج شكوه و عزت ظاهري قرار دارند. فقراء در نهايت انزوا و فراموشي،‌قوانين اسلامي در غرب تطبيق و مورد استفاده قرار ميگيرند؛ ولي در جوامع و حكومت هاي اسلامي به جز از اشعار ميان خالي چيزي به چشم نميخورند ظوابط بر روابط و ماديات بر معنويات حاكم است. خواننده گرامي با آنكه اسلام و عدالتش زير پا گرديده است شمايان بخواطر اسلام و بزرگي اش دست بر نداريد و موجي عظيمي از حق گويي و حق خواهي و پرچم حق گرايي را در اقصي نقاط سرزمين هاي اسلامي بايستي به اهتزار در آورد. تعديلات د رتقسيمات ادارات دولتي وجود ندارد كه نمونه اش آشكار است من جمله ميتوان از ولايت نشدن بهسود، جاغوري و مالستان، با مساحت بزرگي جغرافيايي و دارا بودن جمعيت و نفوس بيشتر از بعضي ولايات نام برد كه اميد است اين بار دولت مردان و مسئولان ذي صلاح بخواطر تحقق حقوق حقه اين ملت بعد از ساليان متمادي بر اجراي عدالت توجه مبذول بنمايند. (ادامه دارد)

اسلام وعدالت

بسم الله "ياوري"

    خوانندگان گرامي شما در شماره قبل ماهنامه شيرين مقاله تحت عنوان اسلام و عدالت را شايد بخاطر داشته باشيد و اين بار بنده عدالت را در جوامع اسلامي مورد بحث قرار دادم كه اميد است جرقه باشد در تحرك شما عزيزان در جهت بر پاخيزي در مقابل ناقضين عدالت و توحش گران و حتي اميد وارم كه اين مطالب تغيرات را در ساحه فكري آنان نيز ايجاد نمايند. گر چند كلمه عدالت يك كلمه كلي است كه در تمام ساحه زندگي بشريت نقش محسوس دارد ولي اين مبحث را دنبال و عملا در زندگي خويش تطبيق نمايند . خلاصه ما در يك جامعه اسلامي زندگي مي كنيم مع الهذا ما بايد به قوانين ديني و مذهبي خويش پابند باشيم اما متاسفانه كه نه تنها قوانين غني ديني ما در جامعه مورد استفاده قرار نمي گيرد؛ بلكه به شكل شرم آور، لگد مال مفكوره هاي و حتي كلتوري عنعوي منطقوي مي شود كه عده از اشخاص از اسم زيباي عدالت در كمپاين ها جهت بالا بردن سطح موقعيت اجتماعي خويش سوء استفاده مي كند و عده هم از اين كلمه مظلوم بي زبان در جهت اغتشاشات و حفظ موقعيت رهبري خويش د رميان توده خاص سوء استفاده نموده وعده هم بخاطر انحراف افكار عمومي وعده هم بخاطر شكل ويونيفورم زيباي كلمه عدالت در سخنراني ها و خطابه ها ازين جمله سوء استفاده مي كند . وعده هم بخاطر نداشتن سواد كافي و مفكوره هاي خود خواهي چه ظلم فاحشي كه مرتكب نمي شوند بنده مي توانم من باب مثال و برهان مطالب خويش از ازدواج هاي اجباري و رسومات ننگين آن بعنوان هاي مختلف كه در حقيقت جز جيب قاپي چيزي نيست نام ببرم پدران فرزندان شان و دختران شان را مجبور به ازدواج هاي مي كند كه نه در دين مسيحيت است و نه در اسلام و حتي در هيچ دين و آيين ديگر اين مفكوره شرم آور وجود ندارد كه اين اسم ننگين و اين داستان وحشتناك كه آخرش به خود كشي عروس يا داماد تمام خواهد شد كه بنده به اين جمله چنين تدوين مي نمايم كه در يك تير دو نشان و بلكه سه نشان است يكي را آزادي زندگي و ديگر را آزادي انتخاب كه اين دو را از او سلب مي كنيم و يكي را هم مجبور به خودكشي، اگر از اين مرحله خارج شد به يكي از عناسر شرم آور تراز آن كه همانا فساد اخلاقي است تشويق و ترغيب مي كنيم و حتي چنين خواهد بود كه كسانيكه اين جرم فاحش را مرتكب مي شوند كه آزادي انسانها را از آنها سلب مي كند در حقيقت يك عنصر فساد را پايه گذاري مي كند چه بسا كساني هست كه بدون شليك گلوله و بدون نيروي فزيكي مرتكب قتل شده اند. چه بسا رسومات و عنعنات كه از پدران قرن حجر خويش داشتند حق حيات حق آزادي را از انسانها و عزيزانش سلب نموده اند. به اميد آن روزيكه مفكوره هاي ديني در جامعه ديني ماترويج گردد. ( ادامه در شماره بعد) 

افغانستان په اوسنۍ حالاتو کی

لیکوال: سید محمد ظاهر ایوبی پاییز د داکتر سلیمان ښونځی ښونکی

 

     د شیرین میاشتنی پاڼه خپروندیه دفتر د خدای (ج) ستاینه کوی چی پخپلی نشریی کی دلومړۍ ځل مهال توفیق اخستی دی چی د هیواد رسمی او لرغونی ژبه پښتو سره سم خپل مضامینو د بیلا بیلو څانگو څخه تر قلم نیولی او گرانو لوستونکوته وړاندی کوی. پدی توگه مونږ غواړو چی لومړنۍ پښتو مضمون د افغانستان په اوسنۍ حالاتوکی تر عنوان لاندی نوی ور پرانیزه او مخکښ وکړو . دا یوه څرگنده حقیقت ده چی زمونږ باستانی هیواد د ټولو تاریخی لرغونیو ارزښتونو په ترڅ وار وار خپلو ارزښی فرهنگی ـ کلتوری سیاسی او ټولنیزی حاکمیت نړۍ ته ښکاره کړی او د تاریخ په اوږ د والی کی کیدای شوی دی چی د بشری حقوقوله مخی خپلو هیلو آرزوگانو د تاریخی شتمنیو په هنداره کښی تمثیل کړی خو اوس مهال په دریم لسیز دوری یعنی د داخلیو ستونزو چی له دموکراتیک خلقی گوند حاکمیت تر داخلیو جنگونو پوری او بیا د خارجی او بهرنیو نظامی پوځی قوتونو د ځای پرځای شوی عملونو د راغلاست وروسته یو شمیر فرهنگی ټولنیزﺉ اقتصادی او نورو مسایلو په ډگر کښی نواقصات راغلی دی چی د فهرست له مخی لیکو:

لومړی: فرهنگی حالات: په افغانستان کی د فرهنگی اوسنۍ حالاتو په دوه ډوله ویشل کیږی. الف: مثبت  ب: منفی

الف: په فرهنگی مثبت ډول یی وگورو چی مطبوعات ـ رسانی گانو ـ رادیو ټلویزیون او نورو جمعی ارتباطو د پخوانه راهیسی د تنویر کول مشری په غاړه اخستی او د بیان آزادۍ دومره او څومره ترا پخوانیو معاصر زمانو پوری توپیر پیدا کړی دی چی هر یو افغان حق لری هر ډول تبادل افکار په مطبوعاتی څانگو او سمعی بصری رسانوکی ورسوی.

ب : منفی ډول:- متاسفانه په منفی ډول لیدای شی هر څومره چی په افغانستان تصویری سمعی او مطبوعاتی څانگو زیات شوی دی په هماغه پیمانی د خلکو اخلاقی نزاکتونو د منفی په لور د تک وهلو په جهات ولاړ دی.

 ځینی ورځپاڼو او طباعتی مجلو د در واغو او محافظه کارۍ په ساحی د غسی ډوب دی چی د هر بامعرفت سړی زړه بیخی د مجلی او طباعتی نشریاتو په لاس کی بد دی. له بلی خوا وگورو چی ځینی بی غیرته ټلویزیونو د افغانیت ملی او مذهبی عنعنو پر ځای کی د غربی سیگنالو په څیر داسی سریالونو خپاره کړی دی چی د هر بیداره او ننگیالی افغانی وجدان د دوی له بی غیرتۍ څخه لا په عذاب دی د مثال په توکه هغو سریالانو چی د لمر او طلوع ټلویزیونو له شبکو څخه خپریږی او د انوراک او پرینا عاشقۍ کیسی ځوانانو لپاره خپروی کوم اخلاقی او غیرتی ټکو پکی دی؟ حتی د افغانستان ملی ټلویزیون چی په حقیقت کی د افغانیت څیړنه په نړی و غوروی او انعکاس ورکوی داسی یوی فرهنکی شبکه نه ده چی د افغان ولس ـ ملی او مذهبی غوشتنو پکی منعکس شوی دی. ( ادامه لري )

انســان،زمـــان و زنـدگی

 فاطمه "محمدي"

    زندگی بهترین موهبت الهی است که برای موجودات،خصوصآ برای انسانها اعطا گردیده است  واین تحفه الهی حیثیت یک لوحه سفید را داشته وانسان به عنوان یک موجود مختار آزاد است تا خودش هرطوریکه میخواهد  روی این لوحه سفید نقاشی کند ولو که زیبا باشد یا زشت ،فقط مربوط خودش بوده وکسی حق دخالت در آن را ندارد.

     خداوند وقتی که این لوح سفید را به عنوان تحفه به انسان هدیه میکند از انسان می خواهد که سرنوشت خویش را با قلم افکار واندیشه های خود وبه اراده خود بروی آن رقم بزند. همین است که انسان با اندیشه هایيکه در سر دارد سرنوشت خود را رقم می زند، هر آنچه را که می خواهد با فکر وتلاش خلق کرده وبه زندگی خویش سر وسامان میدهد.اما انسان نباید فراموش کند که اگر زندگی به انسان هدیه ازطرف خداوند است نتیجه زندگی وچگونه زیستن ما هدیه ما برای خداوند است،که کیفیت و نحوه زندگی ما ونتیجه آن وابسته به کیفیت اندیشه ها ومیزان باورهای ماست. ما بهر اندازه که باورهای عالی واندیشه های باقدرت داشته باشیم به همان اندازه عملکرد های ما ثمره مثبت داشته ومورد قبول حضرت حق واقع می شود.چیزی را که نباید فراموش کنم اینست که انسان از بدو تولد دارای افکار واندیشه عالی نبوده بلکه به مرور زمان ودر جریان پختگی هر لحظه افکار واندیشه هایش در حال تغیر است یعنی انسان در کودکی دارای افکار خام تر از جوانی ودر جوانی دارای افکار واندیشه خیلی خام تر از پیری است.منظورم اینست که افکار واندیشه انسان هر لحظه در حال پخته شدن است واین پخته شدن افکارواندیشه انسانها  به پدیده زمان نیاز مند است.زمان یکی از مهمترین ویژگی های زندگی بوده وتنها بر روی محور زمان است که زندگی انسانها در چرخش است،پس زندگی انسانها نظر به زمان دارای سه بخش است که این سه  بخش به ترتیب  عبارتند از:گذشته ،حال و آینده.هر کدام این بخش های زندگی انسان دارای ویژگیهای مربوط به خودشان است؛ مثلآ: گذشته همانطوریکه از نامش پیداست گذشته است ودیگر بر نمی گردد وهرچه که با آن یکجا گذشته نیز برگشتنی نیست.آینده نیز هنوز نیامده وهیچ گونه تأثیری بالای زندگی فعلی انسان ندارد.آنچه که برای انسان مهم است حال یا اکنون است چرا که حال هم می تواند نواقص وکمبودی های گذشته را جبران کند وهم می تواند فردا وآینده بهتری را تضمین کند.چنانچه سعدی گفته است:

سعدیا دی رفت وفردا همچنان معلوم نیست

درمیان این وآن فرصت شــــمارامروز را

     اما همه نمی فهمند که با این سه بخش زندگی چگونه برخورد کنند،وانسانها در نوعیت برخورد شان با این سه بخش زندگی به سه دسته تقسیم مسشوند.

دسته اول:تعدادی از  انسانها همواره غرق در گذشته خود هستند مثلأ اگر گذشته خوبی داشته  اند همیشه افسوس میکنند که چرا گذشت،کاش بر گردد ویا کاش بیشتر استفاده میکردم.اگر گذشته بدی داشته اند نیز همیشه اظهار پشیمانی وندامت کرده وافسوس می خورند که چرا این گونه وآن گونه شد، چرا درس نخواندم ،چرا در فلان امتحان؛ مثلا: کانکور کامیاب نشدم،چرا اوقاتم به بیهودگی سپری شد وهزاران چراهای بی معنای دیگر، که باعث تلخی زندگی شان میشود وجز زیان رساندن ارمغان دیگری برای شان ندارد.پس حسرت خوردن برای گذشته جز وقت تلف کردن چیزی دیگری ندارد که به انسان تقدیم کند وبرای انسان ضروراست گذشته را فراموش کند.

دسته دوم: تعداد دیگری از  انسانها هستند  که فقط برای آینده زندگی می کنند ،حال خودرا فراموش کرده وهمیشه در حال خیال بافی اند بدون اینکه با خلق افکار واندیشه های مثبت خود برای  هدف مشخصی اقدام کنند همیشه خیال می بافند که در آینده حتمأ فلان  کار را انجام میدهم مثلأ: حالا میخوابم فردا صبح زود خوب درس میخوانم ،حالا کمی تفریح میکنم هفته آینده انشاالله فلان جا میروم تا فلان کار را قرار داد کنم،یا چند روزی استراحت میکنم ماه آینده بعد ازینکه امتحانات سپری شد میروم فلان کورس، زبان انگلیسی یا...میخوانم،غافل از اینکه فعلأ بهترین زمان  برای هر کار است وآینده را چندان اعتباری نیست.زندگی چنین انسانها پوچ وبدون هیچگونه تحول سپری میشود که متأسفانه خود شان بیخبر وغرق در خیال پردازی اند.

دسته سوم:که به این دسته انسانهای هوشمند،زرنگ وخود آگاه نیز گفته میتوانیم کسانی هستند که خود گذشته را رها کرده فقط از تجربه های آن برای آینده طرح میریزند؛ اما فقط برای حال زندگی میکنند.چنین انسانها نه پروای گذشته را دارند ونه بدون کدام حرکت واقدام برای آینده خیال می بافند،بلکه از خاطرات تلخ وشیرین گذشته تجربه گرفته، به حال خود سخت توجه دارند وبرای آینده نیز طرح های قابل عملی شدن دارند.این دسته کسانی اند که در لحظه ها زندگی میکنند ودر لحظه ها فرصت هارا شکار کرده وبه ثروت ها تبدیل میکنند. انسان باید همینطور باشد وهمینطور زندگی کنند،چرا که زندگی کتابی است که باید هر روزاز نو خوانده شود،زندگی عبور سبز ثانیه هاست که دم بدم میگذرد و به دریای عدم میریزد، زندگی؛ شادی ،لذت،زیبایی وعشق است که چون کودکان معصوم در دلهای  ما به خواب رفته اند ومنتظر اند تا چشم بگشایند وباصدای پر مهر ما از خواب برخیزند.ماهرکدام میتوانیم شاهکار زندگی خود را به دست خود خلق کرده ،فاتح سرنوشت خود شده وبه اوج قله های سعادت صعود کنیم.هرکس نویسندهء کتاب زندگی خود است که اگر قلم بدست گیریم و واژه ها ومضامین را از آسمان اندیشه بر زمین ذهن بیاوریم فقط کافی است که عناوین را انتخاب کنیم آنگاه فصلها به خودی خود رقم میخورند ونمایشنامه ها یکایک در ذهن نقش می بندند که بازیگر آن جز خود ما کسي دیگری نیست. پس باید خود ما بزرگ ببیندیشیم وبهترین هارا بخواهیم تا به بهترین ها برسیم چنانچه شاعری گفته:                 

زندگی زیباست ای زیبا پسند

زنده  اندیشان به زیبایی رسند

     در نهایت زندگی مدینه فاضله است که همه کس به عشق دیدن آن بار سفر بسته اند،مدینه فاضله همان شهری است که در آن رؤیاها تحقق میابند وآرزوها بر آورده میشوند.درین شهر کمال به معنای واقعی خود عینیت یافته ودعاها مستجاب میشوند. پس ای انسان مختار وآزاده! در شهر کلان زندگی از کنار همنوعانت با بی تفاوتی مگذر وبه هیچکس بی اعتنا نباش ،خودرا حلقهء از حلقه های زنجیر زندگی بدان وخودراچون عنصر وفرایندی درین چرخه ببین؛ چراکه اگر عنصری در فعل وانفعالات درست عمل نکند از این چرخه خارج شده وخسارت جبران ناپذیر بخود وهمنوعانش وارد خواهد کرد.تو وقتی از این چرخ خارج نشده ودرست عمل میکنی که برای حال خود زندگی کنی. گذشته را باوجودیکه ازآن تجربه کسب کرده ای فراموش کنی و آینده را با وجودیکه نسبت به آن امیدواری رؤیا نسازی.چنانچه خیام گفته است:

از دی که گذشت هیچ ازاویاد مکن

فردا که نیامده است فــــریاد مکن

بر نامده و  گذشته بنیــــــاد مکن

بر حال خوش باش وعمر برباد مکن

نظام اجتماعي هزاره جات در قرن 19 ميلادي

استاد محمدالله خان استاد در ليسه سلطاني

ج: دهقانان:- تهي دستان بخش بزرگ و عمده ي طبقه دهقانان و رعيت بودند كه در اختيار خويش نه زمين داشتند و نه از دارايي بر خوردار بودند، آنان مجبور بودند يا بصورت اجاره نزد هم قلعه هاي خود كار نمايند و يا پيش باداران شان به ( گله داري) مشغول شوند. ( سراج التواريخ صفحه 72 جلد سوم) (و يا بورت فرعي كار را براي امرار معاش دست و پا كنند)البته اين امكانات براي تمام اين قشر تهي دست ميسر نبوده بلكه صرفا آناني، از اين امكانات بر خوردار ميگرديدند كه در نزديك هاي شهر هاي بزرگ كابل، قندهار،‌هرات و بلغ زندگي ميكرد. طبق گفتار (برنس) بين سالهاي 30 قرن 19 هزاره هاي تهي دست به تعدادي زيادي ( در حدود ده هزار نفر) در فصل زمستان به كابل آمده و براي كسب وكار به تكاپو مشغول بودند، اين مهاجرت يا پيش گرفتن سفر براي جستجوي كار حتي در اواسط دوم قرن 19 نيز ميان هزاره هاي تهي دست رايج بود (كتاب اراضي مردم افغانستان چاپ مسكو سال 1880 م مولف دينيوف ) كه براي بدست آوردن نان بهر كاري كه ممكن بود دست ميزدند. باشرايط بسيار سخت زمينداران تاجك و افغان براي زراعت و كار در زمين  هاي آنها موافقت ميكردند. عده اي از هزاره هاي فقير براي خدمت عسكري پيش سلاطين و امير هاي كابل مي شتافتند. و آنان با كمال خوشي (هزاره ) هاي را وارد فرقه هاي عسكري ومسلح خويش مي ساختند، زيرا هزاره ها با امانت داري وفا داري ، قدرت تحمل و جرائت و مردانگي زبانزد همه بودند ( كتاب سلطنت كابل چاپ لندن 1815 مولف الفنستون ) دهقانان و رعيت بصورت كامل زير سلطه و نفوذ مير ها و خانها قرار داشتند، كه در اين مورد مسئوليت هاي زيادي را به شانه هاي خويش حمل مي نمودند، ( مهمترين تعهد دهقانان در برابر مير ها همان پرداخت مقدار محصول به مير بود كه يك سوم محصول بدست آمده از زمين مي رسيد) بعضا مير ثلث محصول را از رعيت نگرفته بجاي آن سه راس گوسفند، از يك طناب 1700 متر مربع زمين درجه اول دو راس گوسفند از زمين متوسط و يك راس گوسفند از زمين بسيار خراب يا درجه سوم اخذ مينمود ( كتاب هزارستان ترجمه تاشكند 1898 مولف محمد عظيم بيگ) رعايا و دهقانان اگر علاوه بر محصولات زراعتي، محصولات صنعتي نيز توليد مي كردند. مجبور بودند كه نيم قيمت آن را نيز براي مير بدهند. سالانه يك چهلم(40/1 ) گله اسپان، شتر ،گاو،گوسفند، بز براي مير داده مي شد هم چنان بصورت بسيار منظم واردات يك فاميل رعيت از طرف مير به ثبت مي رسيد . و تعداد نفرات آن فاميل نيز شمار ميشد، كه هر بار در وقت سر شماري بايد يك غلام يا كنيز از هر سه فاميل رعيت به مير داده مي شد . زكات نيز كه بعضا يا دايما براي مير ها میرسيد، پرداخته مي شد . حتي براي ميران نيز كه تقريبا يك چهلم محصولات زراعتي بود منبع مالي به حساب مي آمد. (كتاب آسيايي مركزي سالهاي (1823-1841 چاپ لندن مولف هارلان)   علاوه بر اين تعهلات رعيت بايد قسمتي از كار باقي مانده را به عنوان (بيگار) نيز انجام ميداد بيگار عموما براي اجراي كار هاي ساختماني قلاع و استهكامات مسكوني ديگر سرکسازي و غيره براي ميران انجام مي يافت از همه مشكل تر تعهلات عسكري يا خدمت نظامي بود. هر فاميل بايد طبق ضرورت و خواهش مير يك نفر مسلح را براي خدمت مير مقرر مي داشت. در حال كه خود فاميل مكلف بود اسلحه تجهزات و تمام ضروريات يك نفر مسلح را نيز در اثناي جنگ تهيه نمايد(1) (كتاب آسيايي مركزي چاپ لندن 1845مولف هارلان )  وضعيت رعيت هاي فقير هزاره ) طوري بود كه نوكرها و ديگر اشخاص مؤظف، كه از طرف ميران براي جمع كردن ماليات و يا انجام دادن ديگر تعهلات افراد رعيت تعين مي شدند . نه فقط اوامر را موبه مو اجرا مي كردند بلكه كوشش مي كردند تا جيب هاي خود را نيز از حاصل زحمت رعيت پر نمايند لذا روز به روز وضعيت رعيت هاي فقير هزاره ) بد و بدتر مي گشت يعني آنها مجبور بودند كه دو چند ماليات تعين شده را بپردازند . در صورت اعتراض يا معطاي در تاديه ماليات اموال و تمام مملكت رعاياي فقير توسط نوكران يا شخص مير ضبط مي گرديد و عوامل تأخير هرگز مورد توجه قرار نمي گرفت طبق گفته هاي هارلان ماليات از رعيت فقير به معني كامل كلمه گرفته مي شد. اما طبق گفتار (داديروف) در شرايط فوق الذكر دهقانان هزاره در اجتماعات هزاره جات آلات ابزار استعمار شوندگان كامل به دست طبقه حاكم فيودال بودند و جامعه هزاره با عادات و سنن خود مبني بر همكاريها و پذيرش فشار سبب گرديد كه آن اجتماع فعال و مفيد به خدمت گزار فيودالها در زمينه هاي اجتماعي از قبيل سيستم آبياري سركسازي و غيره تبديل شود كه بر پايه زحمت و تلاش رعيت استوار بود. به اين ترتيب قدرت و نفوذ طبقه حاكم در هزاره جات بازوي ديگري را جهت اعمال جبر هاي خارج از ساحه اقتصادي بر توده هاي رعيت (هزاره ) براي مير تشكل مي داد. موقعيت رعيت فقير هزاره در بعضي ازمناطق هزاره جات هر روز بيشتر از پیش رو به خرابي مي رفت زيرا آنها تحت ظلم و استعمار دو تا سه جانبه قرار مي گرفتند حتي تاجران قزلباش كابل با استفاده از نفوذ ميران محلي توانسته بودند، زمين هاي زراعتي در هزاره جات خريداري نمايندو رعاياي فقير هزاره را در آنجا به كار وارد سازند و قلعه هاي خويش را اعمار كنند، ( سراج التواريخ جلد 3 – 1912-1914 فيض محمد كاتب) آنان بعضا زمين هاي زراعتي خود را به دهقانان فقير اجاره ميدادند و در بدل آن يك مقدار محصولات زراعتي از آنها اخذ ميداشتند. تاجران كابل ، قندهار ، غزني و هرات مشتركا و به كمك يكديگر اتحاديه ( مونو پولي) استثماري در هزاره جات ساخته بودند كه اساس آن بر تعيين قيمت اجناس و يا محصولات زراعتي و حيواني به منافع خود شان استوار بود، به عبارت ديگر ميتوان گفت كه مبادله محصول يا كالا اساس عادلانه اي نداشت احيانا اگر كسي نمي توانست محصول كالاي تجارتي را خريداري نمايد، تاجران با علاقه فراوان و اعمال شرايط به قرض دادن موافقت ميكردند ولي در بدل آن فيصد بيشتري را از نرخ سود بدست مي آوردند. به كثرت ديده ميشد كه مقروضين هزاره نميتوانست قرض خود را در برابر تاجر اداء نمايد در آن صورت بود كه شخص مديون به جبر و زور به كابل مبرده ميشد كه بعضا به غلامي يا نوكري در قبال قروض خود به فروش ميرسيدند و يا اگر ممكن ميبود (کتاب سفر به سر چشمه آمو سالهاي 1872) وضعيت هزاره هاي فقيري كه تحت كنترول آن دسته فيودالها يا ميراني قرار داشتند كه با حكومت همسايه داراي اتحاد عسكري ميبود بسيار خراب و تأسف انگيز بود،‌در اين مناطق رعيتهاي فقير مجبور بودند تا علاوه بر پرداخت ماليات به مير ها و رهبران خود به روئساي قبايل متعحد نيز ماليات اضافي بپردازند همه ساله اشخاص مؤظف از طرف حكومتهاي همسايه به مناطق مذكور براي جمع آوري ماليات و پر كردن كيسه هاي خويش ميرفتند. بطور مثال: حاجي خان كاكر كه در سال 1832 م از طرف حكومت امير كابل در بهسود براي جمع آوري ماليات فرستاده شده بود به اضافه ( چهل هزار روپيه براي امير كابل كه متحد و يا طرفدار ميران بهسود بود) مبلغ سي هزار روپيه ديگر براي شخص خود از رعيت فقير منطقه بهسود جمع آوري كرد. ( كتاب حكايات سفر در بلوچستان و افغانستان سالهاي 1825 – 1838 مولف فاسون) در حالات خصوصي بعضا بنظر ميرسيد كه حكومت همسايه علاوه بر ماليات خواهان بنده و غلام و كنيز ميشد مثلا خان قندوز مراد بيگ به اضافه ماليات كنيز و غلام نيز ميگرفت. در اين حالت چند فامل رعيت جمع ميشدند و يك غلام را از بازار برده فروشي مي خريدند. ( كتاب سفر به سر چشمه آمو، سال 1872 م ) در شرايط مالداري و كشت و كار وسيع مناطق كوهستاني به نفع فيودالها كار چنان سنگين و پر زحمت بود كه رعيت فقير بصورت قطع نميتوانست دست به كار هاي توليدي براي شخص خود بزند لذا اكثريت رعاياي فقير از خويشتن خانه و آيداد نداشتند و در مغاره ها (سموچها) يا چهار ديوار ها با وضع خرابي زندگي ميكردند. ((ژ. وود)) كه در سال 1837 م از شهر كابل براه بهسود ، سفر قندوز را پيش گرفته بود به گروههاي زيادي از آوارگان هزاره كه گرسنه و نيمه بيرهنه بودند بر خورد نموده و از مصاحبه با آنها در يافت كه در آن سال،‌ زمستان هزاره جات زود تر از موقع رسيده و تمام حاصلات آنها را نابود ساخته است كه در نتيجه آن قدرت پرداخت ماليات را براي مير و دولت نداشته،‌ در برابر آن عمال مير ها تمام اموال و حيوانات شان را ضبط نموده بودند. لذا آنها مجبود گشتند كه براي يافتن كار و بدست آوردن (( قوت لايموت)) رنج مسافرت را به طرف جنوب متحمل شوند. ( كتاب سفر به سرچشمه آمو، سال 1872  مؤلف وود ) حتي در سالهاي كه محصولات و كشت و كار از فصل هاي مساعد و مفيد نيز بر خوردار بود، مير ها و ديگر افراد طبقه حاكمه تا جايي كه امكان داشت دست رنج رعايا را به يغما برده و مقدار ناچيزي را به صفت خوراك براي شان باقي ميگذاشتند و فقر عمومي در هزاره جات به حدي بود كه حتي نمك نيز از جمله ي وسايل زينتي شمرده ميشد. جنگ ها و اختلافات داخلي نيز كه دامنگير هزاره جات بود بر موقعيت و اوضاع زندگي رعيتهاي فقير (نيروهاي مولد) تاثيرات فراوان داشت، زيرا در هر صورت آنها مورد ظلم و ستم غارت و بردگي قرار داشتند و از طرف حكومتهاي فيودالي همسايه نيز دايما تحت فشار و حملات تجاوز كارانه واقع ميگشتند.

دموكراسي و ديدگاهـــها

در ادوار مختلف تاريخي از سر زمين افغانستان باستان مبارزان راه دموكراسي وعدالت اجتماعي، مشروطه خواهان و آزادي خواهان با وقوف، شخصيت هاي اجتماعي و مذهبي نامور، روشنفكران و مبارزان ورزيده ي ملي و سياسي بر خواسته اند كه ايشان از آزادي، ارزشهاي مادي ومعنوي، مذهبي و نواميس ملي، ملت خويش در شرايط بغرنج، دشوار و بحراني دفاع نموده اند و چه بسا جانهاي شيرين خويش را در اين راه قرباني نموده اند، چنين نهقت ها، خواه بطور منفرد و خواه بطور گروهي و جمعي انجام گرفته است. نيروهاي آزادي طلب ملي،‌ مذهبي و ترقي خواه ، ملهم از انديشه هاي نوين سياسي مبتني بر ترقي خواهي و آزادي خواهي، صلح گرايي و انسان گرايي موارث گرانبهاي را برا ينسلهاي كنوني افغانستان بجا گذاشته اند كه در مبارزه براي تحقق دموكراسي و نهادينه كردن مردم سالاري در كشور فرا راه ما قرار دارد. در دموكراسي هاي معاصر، نظام سياسي دولت از سوي مردم تعيين ميگردد و قدرت مالي از سوي نمايندگان انتخابي مردم اعمال ميشود، دولت مداران نه تنها اجرا كنندگان قوانين حاكمه و فيصله هاي ارگانهاي حاكمه انتخابي اند، بلكه بايد آنرا توأم با قضاوت درست و تشخيص دقيق مفاد مردم در موافقت با نياز ها و خواسته هاي شان در عمل تحقق بخشند. ديد ما براي آينده ي افغانستان كه به كشور پيشرفته، داراي مقام مورد احترام در جامعه جهاني و در ميان همسايگان خويش مبدل گردد خوشبينانه است، ولي خوشبيني تنها كافي نيست، ضرور است براي نيل به چنين امري بر پايه ي يك برنامه قابل قبول و عملي تلاشهاي پيگير را سازمان بخشيد و جامعه ي يا شرايطي را كه در آن همه مردم با روح اعتماد و همكاري با يكديگر كار و زيست نمايند بوجود آورد. بخاطر دست يافتن به اين آرمان یعني ساختن افغانستان به عنوان يك كشور آزاد ، مستقل، واحد،‌مرفه و متكي بخود نبايد به هيچگونه تبعيضي بر پايه ي جنس، سن، مذهب، عقيده، انديشه سياسي، مشخصات قومي، طبقاتي، فزيكي، زباني و منطقوي راه داد، صرف در اين صورت عدالت و برابري حقوقي تا حدي ميتواند تامين گردد و هريك از افراد كشور خويش را در امر ساختن كشور واحد شريك بداند، بر گرداند. افغانستان به جايگاه شايسته ي آن مستلزم اقدامات جدي و گسترده در زمينه هاي توسعه و اصلاحات اجتماعي افزون بر باز سازي و پيشرفت اقتصادي است. به اين منظور بايد همه مردم از آزاديهاي مدني،‌انساني و شهروندي بر خوردار گردند، در عمل اثرات رعايت حقوق بشر را احساس نمايند،‌زنان واقعا از تساوي حقوق و اختار لازم در جامعه و خانواده بهره مند گردند. دموكراسي و عدالت اجتماعي،‌ حاكميت قانون و نظم اجتماعي در كشور تحقق يابد. در يك جامعه مدني و دموكرات نبايد انسان بر انسان ديگري و گروهي بر گروهي ديگري و قومي بر قوم ديگري احساس بر تري كند. براي اين مقصد بايد استبداد،‌ظلم و بيداد گري ، نا برابري و تبعيض،‌ تشدد خشونت از جامعه ي ما ريشه كن گردد. با از ميان بر داشتن اين همه نا هنجاري سطح خود آگاهي اجتماعي ارتقاء يافته و اين امر باعث ايجاد دموكراسي در جامعه ميشود.