نویسنده: بسم الله "یاوری"

     خواننده گان گرامي شما در شماره هاي قبلي ماهنامه شيرين به مقاله تحت عنوان اسلام و عدالت بر خورده ايد كه عدالت را در جهات مختلف تحت بررسي و بحث قرار داده بودم، اينك در اين شماره عدالت را تحت مفكوره هاي قدامت پسندي مورد بحث و بررسي قرار ميدهم.

اگر به بعضي بي عدالتي ها نظر اندازيم مي بينيم كه در نقض عدالت هرزگاهي روحيه قدامت پسندي و اجداد پرستي نقش قابل ملاحظه ي را بازي نموده است كه ما بايد آنچه نياكان انجام داده حالا خوب يا بد ما هم بخاطر تحت تاثير قرار گرفتن روحيه اجداد پرستي، چه ظلمهاي فاحش را كه مرتكب نشده ايم خلاصه من به عنوان يك فرد كه در اين جامعه زندگي ميكنم مخالف با آيديای قدامت پسندي نيستم؛ اما بعضي قدامت ها بايد محو و معدوم گردد؛ مثلا: درگذشته نياكان هر تصاميم كه ميگرفتند حالا خوب يا نا پسند ديگران مجبور به قبول آن بودند اگر يك بزرگی خانواده درباره ازدواج دو جوان تصميم ميگرفتند اين ها بدون علاقه و شناخت مجبور به اطاعت بودند و اين در حاليكه اسلام چنين چيزي بر بي عدالتي و دست كاري در امورات و قوانين دين ميداند اسلام ديني هست كامل و اختياري نه اكراهي و اجباري. خلاصه برماست و برتو افراد مسلمانان و مسلمان زاده است كه بايست بخاطر تحقق يكي اساسي ترين ركن دين ما عملا وارد انقلاب فكري شويم و تغيير ملحوس را درزندگي مردم و جامعه خويش ايجاد نماييم و عدالت را بايد چنان در زندگي خود ها پياده نماييم كه عملا دين و ايمان ما به آن تطابق داشته باشد و عدالت كه بنيان گزارش شخصيت منحصر به فرد در جهان بشريت بود و امروز اين عدالت به عنوان ميراث براي رهپويان دين و زندگي واقعي براي ما بجامانده كه اميد وارم از اين قانون زيبا همه گان محافظت نمايند و نگذاريم كه اين ميراث بزرگ محو ومعدوم گردد؛ مگر اين است عدالت كه حق گويان و حق خواهان مردود و متروك جامعه گردد. آيا اين است عدالت كه جنايت كاران و مفسدان اخلاقي راحت و بدون دغدغه در جامعه سر بلند زيست نمايند؟ وحتي اعتراض هم وجود نداشته باشد نه عدالت علي و قوانين زيباي دين ما چنين است؛ بلكه اين ما بوديم كه پيكره عدالت را جريحه دار نموديم اين ما بوديم كه تابع خود خواهي و خود كامگي خويشتن گرديديم اين ما بوديم كه عدالت را به اساس سليقه ها و علايق در زندگي خود ها پياده نموديم و اين سليقه هاي فردي بود كه عده ي از تشنه گان قدرت بخاطر انحصار طلبي و جاه طلبي عده از كم انديشان را مزدور قتل عام ديگران نمودند و اين غرايض پست بوده كه اقشار تهي دست جامعه بيشترين آسيب را ببينند و اين قدرت طلبي مطلق بود كه عده از قدرت طلبان كه غرب كابل را قتلگاه محاسن سفيدان و كودكان و زنان مظلوم ساختند و اين توحش فكري عده از همين انسانها بودند كه عدالت راستين و حقيقي ازجوامع بر چيده شد و جايش سوء استفاده هاي كلامي از عدالت گرفت و امروزه نيز همين خواست ها و ترز تفكر فاشستي و توحش حيوانی كه به لباس انسان آراسته است در آنسوي مديترانه كاملا هويداست كه زمامداران، فرمانداران و آن پست انديشان اسرايلي از كشتن كودكان، زنان، جوانان و پيران حراس ندارند. و همانند حيوانات وحشي جنگلي اين حرفه شرم آور و ننگين را پيشه و وظيفه هر روزي زير دستان آبله خود قرار دادند. خلاصه اين بشريت هست و خواسته هاي نا مطلوب آن كه عدالت هر روز بر تر از ديروز جريحه هاي گونهاگون بر ميدارد و تازه هم بر آنعده از انسانهايکه وجدان انساني و عاطفي دارند حتي خارج از دايره زبان فرهنگ نژاد و دين و مذهب هر انسان وجيبه انساني و فردي دارد تا جهان مملو از توحش را با نقد ها، حركت وتظاهرات يك جهان مملو از عشق انساني بنمايند. به اميد آنروز يكه چتر عدالت تمام اين گيتي ظلمت را بي پوشاند.        (ادامه دارد در شماره بعدی)