نقش آیدیالوژی در قرون جدید
نويسنده: محمد جاويد جويا
خواننده گان گرامي ميخواهم معني و مفهوم آيديالوژي را براي شما بيان و نيز آيديا لوژي را در قرون جديد براي شما بررسي كنم كه: آيديالوژي در حقيقت دو معني خاص دارد، اول: آيديالوژي به معناي مجموعه افكاري است كه نظام اقتصادي و يا نظام سياسي بر مبناي آن عمل ميكند. دوم: آيديالوژي عبارت از مجموع عقايد تعداد يا گروپ از افراد است كه ميخواهند بر اساس اين عقايد شيوه رفتار و عملكرد مردم را تغيير دهند؛ اما نقش آيديالوژي در قرون جديد و قرون وسطي، دوره تسلط مذهب سنتي است،مذهب كليسا، مذهب فئودالي، قيصري، مذهب اروپايي، مسيحيت، مذهب سنتي اروپايي است. چنانكه شما ميدانيد به خاطريكه روشنفكران گفته اند انجيل را به زبان انگليسي و فرانسوي و غيره ... ترجمه كنيد، چه خونها ريخته شد پاپ ميگفت كه زبان خدا لاتين است و انجيل به زبان لاتين است. و بنا بر اين همه بايد انجيل را به زبان لاتين بخوانند. در صرتيكه زبان خدا كه حضرت مسيح باشد ، عبري بوده و اصلا خود حضرت يك خط لاتين را نمي توانست بخواند پس چرا در قرون وسطي زبان خدا و مسيح لاتين ميشود به خاطر اين است كه لاتين زبان مادر اروپايي است. زبان تاريخي اروپايي است. و مسيحيت دين اروپايي است. نه دين حضرت عيسي مسيح فلسطيني؛ بنا بر اين زبان ديني خود به خود عبري نيست بلكه زبان لاتين است و پاپ قتل عام ها كرد براي اينكه لاتين به عنوان زبان خدا زبان جهان باشد بنا بر اين قرون وسطي دوره حكومت مذهب سنتي است كه چند ايدئولوژيك است. قرن پانزده هم و شانزده هم، قرن رنسانس است. قرون خود آگاهي اروپا است. در قرن پانزدهم و شانزدهم يعني قرن رنسانس يك مرتبه عليه مذهب سنتي حاكم بر قرون وسطي شوريده اند. قرن هفد هم قرن روشنفكران نام دارد. قرن انتلكتوئل يعني طبقه روشنفكر جديد،طبقه اي كه ديگر تحت تاثير آن سنتهاي منجمد مذهبي اروپايي نيست،آزاد شده و به خود آگاهي رسيده و حالا ميتواند بي انديشد؛ چون گفته اند اين قسم نيست، اين قسم بايد باشد تمام است و عمل ميكند اما انتلكتوئل به صورت انتقادي، به صورت انتخابي يا پيشنهادي،تحليل ميكند. قرن هجده هم قرن آزادي است، قرن انقلاب هاي آزاديخواهانه است. قرن انسان دوستي است. ميبينيم كه انتلكتوئل در اروپا ديگر ميتواند تجزيه و تحليل كند،مغز پيدا كرده و احساس غريزي كور نيست، به انسان دوستي روي آورده به آزادي خواهي روي آورده، به دموكراسي روي آورده، به انقلاب كبير فرانسه روي آورده است. قرن نزدهم، اسمش قرن آيديالوژي است. مي بينيد كه تحول چقدر منطقي انجام شده است. اروپا درست مثل يك فرد، اين مراحل را گذرانده است. اول يك متعصب كور مقلد است، بعد كم كم به خود آگاهي مي رسد، عصيان ميكند عليه تعصب، و بعد ميتواند تجزيه و تحليل كند، در قرن بيست و بيست و يك اروپا روشنفكر ميشود بعد تعهد اجتماعي پيدا ميكند و به دموكراسي و آزادي و آزاديهاي بشري و به حقوق بشري متوجه ميشود و شده است در قرن بيست و يك و يا گفته ميتوانم كه در قرن امروز، دانشمندان امروز عالمان امروز به طرف عدم مسئوليت علم نسبت به آيده آلهاي بشري رو ميكنند، با اين عنوان علم را از استخدام در راه آيده آلهاي بشري و هدايت بشري مرخص كردند و در آزمايشگاهها و مؤسسات و كار خانجات و سرمايه داري ها، محبوس كرده اند. و مسلما" علم، نويسنده، شاعر، هنرمند، فيلسوف اگر تعهد مردمي نداشته باشد و بخواهد كه بي طرف بماند، عملا نميتواند؛ بلكه در خدمت گروه هاي قرار ميگيرد كه سر نوشت جامعه و زمان در دست آنهاست و مي بينيم كه حالا بيش از هميشه علم جيره خوار، برده و مزدور كساني شده كه زر و زور در جهان در دست آنها است،و علم درست در خدمت سرمايه داري قرار ميگيرد. علم و پول باهم ازدوج ميكنند و در اين ازدواج معلوم است كه چه كسي صاحب خانه است و چه كسي نفقه خوار و عيال است.